از آغاز عملیات طوفان الاقصی در ۷ اکتبر، جهان شاهد تغییراتی وسیع در لایههای اجتماعی و سیاسی بود و نمود جدی این تغییرات در دانشگاهها و مراکز آکادمیک به سهولت قابل لمس بود. در ابتدا، موجی از واکنشهای منفی به حمله حماس به اشغالگران سرزمینهای خود در میان دانشگاهیان، به ویژه در غرب رویت شد. این موج به سرعت و پس از ضدحمله رژیم صهیونیستی و آغاز نسلکشی فلسطینیان، به حمایت از فلسطینیان تغییر جهت پیدا کرد و در خنثیترین حالت به درخواست توقف جنگ و بازسازی دو طرف تبدیل شدند. در این میان اما با تداوم و شیب تند افزایش خشونت اعمالی توسط ارتش رژیم صهیونیستی در عملیاتهای خود علیه باریکه غزه، منازعات آکادمیک و تظاهرات دانشجویی نیز در دانشگاهها، به ویژه در ایالات متحده افزایش تصاعدی پیدا کرد. همچنین به دنبال آن و به طور مثال، در ایالات متحده، روز چهارشنبه کنگره نمایندگان این کشور با رای ۳۲۰ به ۹۱ طرح «آگاهی نسبت به یهودستیزی» را تصویب کردند که به مجلس سنا ارسال شد. در مقاله زیر قصد داریم به موضوع اعتراضات ضدصهیونیستی در کف دانشگاههای آمریکا و حاشیههای آن کمی از زاویه نزدیکتر بپردازیم.
روشنفکران در بنبست ایدئولوژی
در ابتدای شروع تجاوز رژیم به نوار غزه، یورگن هابرماس، یکی از تاثیرگذارترین فلاسفه در قید حیات و از پیروان مکتب فرانکفورت، به همراه سه همکار خود در دانشگاه فرانکفورت یعنی نیکول دایتلهاف، کلاوس گونتر و راینر فورست، بیانیهای تحت عنوان «اصول همدردی» در حمایت از رژیم صهیونیستی منتشر کردند. در بخشی از آن بیان شده که «اقدامات اسرائیل به هیچ عنوان توجیهی برای واکنشهای ضدیهودی، مخصوصا در جایی مانند آلمان نیست.» به گفته برخی، این بیانیه جهت تئوریزه کردن جنایات رژیم در کشتار بیش از ۳۴ هزار فلسطینی و بستن دهان منتقدین و تامین پشتیبانی نظری برای سرکوب اعتراضات مسالمتآمیز در حمایت از فلسطین در آلمان و کشورهای غربی است. در همین رابطه آصف بیات، جامعهشناس ایرانیالاصل و عضو هیئت علمی دانشگاه ایلینوی در اوربانا شمپین، در نامهای خطاب به هابرماس که در مجله نیولاین منتشر شد، صحبتهای وی را در این بیانیه در رابطه با غزه در تضاد با تفکرات شخص هابرماس قلمداد کرد و با ذکر این مورد که قطبنمای اخلاقی وی خراب است، علت این مشکل را سردمداری استثناگرایی آلمانی توسط هابرماس خطاب کرد. به گفته بیات، منطق این نگاه هابرماس سبب باارزش شدن عدهای، کمارزش شدن عدهای دیگر و بطور کلی، بیارزش شدن برخی دیگر میگردد و همین مورد به گفته بیات، «منجر به بسته شدن راه گفتگوی منطقی و کارایی فطرت اخلاقی افراد میگردد و به همین دلیل در هیچکدام از دانشگاههای آلمان، باب گفتگو در رابطه با فلسطین-اسرائیل باز نیست.» بیات معتقد است با این بیانیه، نظریه محبوب و مورد مطالعه هابرماس تحت عنوان «سپهر عمومی» نیز نمیتواند در جایی مانند آلمان تجلی باید.
فیلسوف مطرح دیگری که با شروع جنگ علیه غزه لب به سخن گشود، متفکر اسلونیانی، اسلاووی ژیژک بود. ژیژک در ۱۷ اکتبر و پس از سخنرانی خود در بازگشایی نمایشگاه کتاب فرانکفورت، مورد هجمه بسیار از طرف حامیان رژیم قرار گفت و مجبور به نگاشتن یادداشتی تحت عنوان «خط مقسم واقعی بین فلسطین و اسرائیل» شد. با این حال، وی در این مقاله سهوا ضمائر چپ رادیکال خود را زیر سوال برد و بیشتر مواردی که گفت، در تضاد با مقالات سابق خودش حول تروریسم، صهیونیسم، صلح، راه حل دو دولتی و انتقاد از تجاوز آمریکا به عراق بود. ژیژک در این مقاله، سطح این نسلکشی را در حد درگیری بنیادگرایان طرفین یک منطق مشترک کاهش میدهد. این در حالی است که یووال حراری – از محققین لیبرال صهیونیست که ژیژک از وی در مقاله و سخنرانی خود نقل قول آورده، رسما پاکسازی نژادی غزه تحت پوشش حفاظت از شهروندان را تصدیق میکند.
آکادمی زیر یوغ صهیونیسم
به دنبال کاهش توان سانسور رسانهها بر حوادث در حال رخ دادن در غزه و در کنار بروز رسانهای درگیری اندیشمندان حول قضیه فلسطین، اساتید و دانشجویان دانشگاههای جریانساز در اروپا و ایالات متحده و حتی کانادا به میدان آمدند و تقاضای توقف فوری جنگ را داشتند. در همین رابطه، اسفند ماه، گزارشی منتشر شد مبنی بر تشکیل یک کارگروه بینوزارتی در کابینه جنگ رژیم صهیونیستی برای «تحقیر و تحت فشار قرار دادن دانشگاهها» که وظیفه آن هدف قرار دادن فعالان علمی و دانشجویی دانشگاهها با هدف توقف اعتراضات به روند جنگ و جنایات رژیم صهیونیستی است.
در مرحله اول، کارکرد واکنش این کارگروه از طریق لابیها و مدیران والاستریتی بروز کرد تا جایی که پس از جمعآوری طوماری توسط دانشجویان دانشگاه هاروارد در حمایت از فلسطین، بیل آکمن – یک میلیاردر اشکنازی و از بانیان شهریه دانشجویان دانشگاه خصوصی هاروارد است، اعلام کرد که از پذیرش دانشجویانی که آن نامه را امضا کردهاند جلوگیری خواهد کرد. علیرغم این موضوع، تجمعات حمایتی در هاروارد همچنان ادامه یافت تا جایی که آکمن و همسرش که از متنفذین سرشناس رژیم صهیونیستی هستند، از شورای دانشکده حکمرانی کندی استعفا دادند.
با افزایش شدت کمیت و کیفیت اعتراضات به دیگر دانشگاهها در هفتههای اخیر و به دنبال آن، فزونی استیصال تل آویو، برخوردها شدت گرفت. در تظاهرات هفته گذشته در دانشگاه کلمبیا، دستور ورود پلیس به دانشگاه و بازداشت حدود صد دانشجوی حامی فلسطین به بهانه اقدامات ضدیهودی و ایجاد خطر برای دیگر دانشجویان توسط ریاست دانشگاه، صادر شد. این اقدام منجر به شعلهور شدن وضعیت در بیش از چهل دانشگاه در سرتاسر ایالات متحده شد و صرفا در ده روز، بیش از هزار دانشجو دستگیر شدند و حتی در برخی مراکز مانند دانشگاه اموری، هیئت علمی صرفا به دلیل فیلمبرداری و یا صحبت با پلیس دستگیر شده و مورد ضرب و شتم قرار گرفتند. به دنبال این رخداد، صدها تن از اعضای هیئت علمی دانشگاه کلمبیا نیز در دوشنبه گذشته دست به تجمع زدند.
البته، این اقدامات صرفا در ایالات متحده محدود نماند و در کشورهای دیگر همچون آلمان و حتی رژیم صهیونیستی نیز ادامه داشت تا جایی که دکتر نانسی فریزر که اصالتا یهودی است، به دلیل محکومیت جنایت نسلکشی رژیم با امضای یک بیانیه، از هیئت علمی مدعو دانشگاه کلن اخراج شد. یک استاد حقوق فلسطینی تبار (عرب-اسراییلی) دانشگاه عبری اورشلیم نیز به دلیل اینکه در دفاع از حقوق فلسطینیها اعلام کرده که ارتش رژیم در حال ارتکاب نسلکشی علیه فلسطینیها در نوار غزه است، پنجشنبه گذشته در خانهاش دستگیر و روز جمعه برای محاکمه به دادگاهی در اورشلیم القدس برده شد.
نکته مهم در مورد قضایای دانشگاهها علی الخصوص در ایالات متحده بیشتر از هر چیزی، ایجاد یک نبرد فکری بلند مدت در میان نسل فعلی و نسلهای آینده این کشور است. این نبرد تمام فلاسفه غیرعادل را در تفکر خود به چالش کشیده و احتمالا منجر به تغییراتی جدی در سالهای آینده در این رابطه خواهد شد چرا که عدهای به جهت رد عدهای دیگر در این باره دست به ایدهپردازی زده و این تضارب دیدگاهها منجر به تولد نظریهها و افکار جدید میگردد. از طرف دیگر، دانشجویان این نسل که با چشمان خود شاهد زیر پا گذاشته شدن صریح قانون اساسی کشور خود در دو برهه توسط دو رئیس جمهور از جناحین مختلف سیاست و سرکوب مردم بودند. همه این موارد دست به دست یکدیگر خواهند داد که در آینده، تغییراتی در سطح اجتماع ایالات متحده و متاثر از آن، کانادا و برخی کشورهای اروپایی ایجاد کنند که جز علیه منافع و امنیت بینالمللی این رژیم، آوردهای نخواهند داشت.