به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «مستقل»؛ حسن رحیم پور ازغدی در اختتامیه شانزدهمین نشست سالانه اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان مستقل دانشگاههای سراسر کشور با اشاره به شعار این نشست، گفت: این عنوان دامنه بسیار وسیعی دارد اما جنبه بنیادین آن به این صورت است که ما با یک جریان فکری مواجه هستیم که از اول انقلاب هم بودند و از اول انقلاب وجه این تفکر بر کشور حاکم بود.
مشروح سخنان حسن رحبم پور در این نشست را در ادامه میخوانید:
این یک طیفی است که سرو ته آن به لحاظ غلظت، خود آگاهی و… یک اندازه نیستد. همان فکری که بعد از مشروطه با شعار پیشرفت و توسعه راهی جز غربی شدن و سکولاریسم شدن همه نهادهای اجتماعی و تسلیم در برابر کمپانیهای سرمایه داری غرب و نیز نا امیدی بلکه توهین به ظرفیتها و استعدادهای درونی و ملی کشورندارد، شکل گرفت.
از ان موقع احساس خود کم بینی با دلایلی که عمده آنها اواخر قاجاریه وجود داشت و از منظر اسلامی قابل نقد بود، رواج یافت. اما این راه که با نام اسلام آغاز شد و اولین شهید آن یک روحانی بود و از استبداد قاجار مطالبه عقلانیت و استقلال و آزادی کرده بود همراه مبارزه با استبداد و استعمار همزمان شده بود ولی بعد ها باز هم بعد از ان هم تلاش جریانی سر کار امد که همین شعار پیشرفت و وابستگی داد و از طرف غرب هم حمایت شد. نتیجه آن هم این بود که به جای آزادی عدالت و پیشرفت ریشه دار درون ملت فقط ریشه رژیم استبدادی را استبدادی تر کرد و به جای قاجار پهلوی آمد.
حال یک عدهای آن طرف طیف مثل تقیزادهها گفتند در روش و ارزش و هدف باید سراپا غربی شویم.
حتی برخی از روشن فکران غربی خواستند دولت را تغییر دهند و کل کشور را به کمپانیهای انگلیسی غربی وا گذار کنند. بعد از ان هم البته کمپانیهای غربی آمدند.
یک سری اینها بودند و یک سری دیگر اشخاص مذهبی و متدین و اهل نماز و حتی روحانی بودند ولی از سبک اندیشه نگاه آن به سبک مدیریت زندگی و… غیر دینی و سکولار و وابسته بودند و معمولا نگاههایشان سطحی بود؛ پیشرفت و مبانی پیشرفت را نمی شناختند؛ اقتصاد توسعه ای جبهه را نمی شناختند، حسن نیت هم ممکن بود داشته باشند اما باید توجه داشت که ذهن غیر مذهبی است و اساسا قلب ماتریالسم است ممکن است شخصی روحانی باشد و قلب آن مادی و ماتریالیسم باشد. میتواند ادبیات مذهبی باشد ولی زاویه نگاه آن مادی باشد سر همین قضایای اخیر در بحث اقتصاد مقاومتی معمولا الفاظ آن را هم بکار میبرند و اگر ببرند بلافاصله آن طرف احساس خطر میکنند. اصلا معلوم نیست چرا انقلاب دینی کردیم در ذهن اینها هیچ مرزی بین تمایلات مذهبی و مادی وجود ندارد.
در همین قضایای اخیر کل نگاه آنها در باب مشکلات داخلی و اصلاح الگوی مصرف و اینها که همیشه سریع از کنار آنها عبور میکنند عقلانیت مدیریتی، ارزشی، عقلانیت ابزاری به سبک زندگی به نوع مصرف مردم، به ۳ قوه، به رسالهها و… است.
۹۰ در صد عوامل پیشرفت یا سقوط اقتصادی در هر کشور، مولفههای داخلی دارد ولی چون هزینه بر است، از آن رد میشوند. منتظر فرج از بیرون هستند، هنوز هیچ چیز نشده به دنبال بازگشایی سفارت انگلیس هستند!
همین چند روز پیش یک مسئول گفت از این به بعد باید مراقب طرز صحبت با آمریکا باشیم گفتند شعارهای انقلابی را دیگر نمیتوان به کار برد. اینها از چه زاویهای به مسائل اقتصادی و اجتماعی نگاه میکنند؟
اگر مذاکرات کامل هم پیش برود، آخرسر ۲۵ میلیارد دلار به صورت قطره چکانی وارد میشود اینها منتظر چه معجزه ای هستند ، فرض کنیم قطره چکان هم آمد چه میخواهید بکنید؟
نگاه ساده لوحانه و غیر علمی
این نگاه هم ساده لوحانه است و هم غیر علمی و هرکس در تجربه صد ساله اخیر اینها را بشناسد اینطور به مسائل نگاه نمیکند.
اگر به ارزشهای اسلامی آشنا باشد و یا ماهیتها را بشناسد اینطور سخن نمیگوید که مواظب حرف زدنتان باشید.
اینها فکر میکنند اگر ادبیات انقلابی تبدیل به ادبیات تملق شد، به اینها کمک میکنند این هم ساده لوحی است.
چون نه سواد دینی درستی دارند نه درست با مبانی فلسفه اقتصاد و سیاست ماتریالیسم آشنا هستند و با یک سطحی به غرب رفتهاند این گونه برخورد میکنند. چون از روستا به آمریکا رفتند و زود برق برجها و ماشینهای گران قیمت و خانه های لوکس چشمشان را گرفته، دیگر نمیپرسند اینها در این دویست سال با ملل دیگر چه کردند و این پول ها از کجا آمده؟ از روستاهای قم رفتنهاند به رم!
یک مقام نیمبند در چند جا به آنها میدهند و بعد که یک باره میپرند روی یک سکو خود را گم میکنند.
وقتی سرنوشت یک انقلاب دست افراد متوسط یا کوتوله افتاد، خودشان که میترسند یا طمع میکنند یا ساده لوحانه مسائل را تقسیر میکنند هیچ، به بقیه هم تعمیم میدهند. دو سال دیگر برخی از همین افراد راجع به اتفاقات امروز چه میگویند؟ وقتی هیچ اتفاق جدیدی به نفع ملت نیفتاد چه توجیهی خواهند آورد؟
اینها حتی حرف های امام را هم نقض کردند. امام می فرمود هر کس در سراسر دنیا کمک بخواهد ما هستیم ولی این ها امروز می گویند، همین حرفها مانع پیشرفتمان شد دیگر!
درحالی که حرفهای اینهاست که بهانه دست دشمن میدهد، مطمئن باشید غرب زیر تمام وعده هایش خواهد زد و هیچ تغییر دراز مدت و عمیقی در زندگی مردم پیش نخواهد آمد. چون تا وقتی سیر مدیریت و نظارت عملی نشود، از خارج چیزی نمیرسد.
عامل ۹۰ درصد فعالیتهای اقتصادی کشور داخلی است. ۲۰ ۳۰ میلیارد که هیچ اگر ۳۰۰ میلیارد هم بدهند فقط کالاهای مصرفی تا شش هفت ماه ارزان میشود بعد هم همان وضعیت سابق پیش میآید.
اصلا این نگاه که منتظریم دشمنان به ما کمک کنند یک ایراد عقلانی دارد. خودشان میگویند بزرگترین تهدید بعد از کمونیسم، ایران است. پس چرا باید به ما کمک کنند؟ اینها به مبانی این قضیه توجه ندارند و به مبانی اقتصاد سرمایه داری بی اعتنا هستند. از رده معرفت شناسی تا موارد حقوق و معرفت اقتصادی با خط انبیا تعارض دارد.
آرمان کار فرما، پیشرفت درون زا با استکبار ستیزی کارگزار
آرمان کار فرما، پیشرفت درون زا با استکبار ستیزی کارگزار یعنی تمام دولتهایی که اسیر اینها شدند و نوکر اینها بودند چه سلطنتی چه جمهوری چه با وراثت، چه با کودتا، چه اسلامی چه غیر اسلامی و… که تابع این سه چهار تا قدرت فاسد سرمایه داری بودند را ببینید که وضع اقتصادی شان چگونه است! مثل مصر که کشوری تسلیم تر از آن نیست. پول مستقیم آمریکا در مصر میآید ولی نیمی از مردم مصر زیر خط فقر هستند.
مصری که یکی از قدیمی ترین مراکز تمدن تاریخی بشر و حتی اسلامی بوده ولی دربرابر غرب تسلیم شده است. عربستان و امارات و… هم همین طور. هرگز نه قدرت تولید داخلی دارند و نه اقتصاد. اگر یکم هفته بنادر اینها را ببندند، از گرسنگی خواهند مرد در حالی که منابع نفت را دارا هستند.
همین الان که نفت را ارزان کردند تا به ایران ضربه بزنند، خواهید دید که چه ضربهای به خودشان خواهند زد. کشورهای دیگر هم مستقیما از عربستان پول میگیرند تا زنده بمانند؛ با پول نفت عربستان اینها هم وابستگان به غرب هستند.
حاکمان غرب، اینها را با اجازه اسرائیل سر کار می گذارد؛ با این همه نفت که زیر پا دارند نه علم دارند نه توسعه. حتی برج هایشان هم خودشان نساختهاند. کدام یک از اینها یک اقتصاد درونی داشته است؟
مسئله مالزی و ترکیه هم در این میان باید بررسی شود. یکی از مسئولین در ایران می گفت: آن قدر بنگاههای سرمایه داری غرب در مالزی مسلط هستند که سه روز تصمیم گرفتند ما را فلج کنند عملی شد. ترکیه هم عمده پایگاه وابستگی آن مسئله توریسم و تجارت است. وابسته بقایای یک امپراتوری بزرگ بود که شکست خورد. اولین و ساده ترین مسئله که منتظرند از بیرون اتفاقی بیفتد و کاری برای اقتصاد ایران کند، تحریم است؛ اصلا غرب کِی قول داده است که این کار را میکند؟ اصلا مگر میتواند؟ اقتصاد خودشان روی هواست!
اقتصاد سرمایه داری روی جنگ بناست و شکننده است. اینها از خدا میخواهند وضع اقتصادی مصر و دیگر کشورها خوب باشد که اعتراض صورت نگیرد؛ پس این که غرب میخواهد ایران پیشرفت اقتصادی کند، دروغ محض است.
اگر کسی بخواهد کار کند باید در داخل کار کند. ۹۰ درصد عوامل پیشرفت اقتصادی بسته به عوامل داخلی است. اگر درست کار کنید آن ۱۰ درصد هم تحت الشعاع قرار خوهد گرفت.
دو نگاه به پیشرفت
۱- آن قدر جادهها و شوسهها هستند برای کار، شما اهل کار نیستید. اخلاق انقلابی در حد شعارهای انقلابی محدود است و مدیران دارای نفسهای ضعیف زیاد هستند. قلب اینها کوچک است.
وقتی در سال ۴۲ امام(ره) را دستگیر کردند و ماشین در کوچه پیچید، گفت: فکر کردم میخواهند مرا سر به نیست کنند، به قلبم رجوع کردم دیدم نمیترسد؛ این قلب انقلاب بود که جهان را تکان داد.
ما ماتریالیستهای مصمم داریم که به آنها باید گفت مبانی سرمایه داری و پیشرفت را بدانید بعد این حرفها را بزنید. وقتی منحنی علم بالا میرود که منحنی دین پایین آید.
همه بعد از اسلام اوج گرفتند؛ شما در ایران قبل اسلام نام ده دانشمند را بگویید این که ایران جزو کشورهای با سواد بود؛ همه دانشمندان بزرگ در پزشکی، ریاضی، نجوم، فلسفه و… همه بعد اسلام بودند. ضمن اینکه بیش از نیمی از دانشمندان هم ایرانی بودند و ملل دیگر، مدیون ایران بودند. تاریخ علم و تمدن و دین در جهان اسلام، با هم بالا گرفتند؛ این یک نگاه به پیشرفت است.
۲- نگاه دیگر می گوید هر چقدر سکولاریسم بالا رفته علم قوی تر شده است؛ دین دو زاویه نگاه به پبشرفت دارد. وقتی تفسیر میکنند آیات آفاقی و آیات انفسی. قرآن، هم برون گراست و هم درونگرا. هردو عقلانی و الهی است. بزرگترین فضا شناسان جهان اسلام مخترع بودند که بسیاری از چیزها را اختراع کردند ولی بعد به اسم غربیها زده شد؛ اینجا وقتی طرف مفسر قرآن است و آینه محدب میسازد و یا بزرگ ترین فیزیکدان است یا جراح بزرگ عالم بود. ولی در غرب هرچه بی دین تر عالم تر! البته چنین نیست ولی این ظاهرسازی که است مثلا میگوید تلسکوپ را اختراع کردیم در حالی که درواقعیت ۷۰۰ ۸۰۰ سال پیش در کشورهای مسلمان کشف شده بود. بعد هم که گفتند فهمیدیم که بشر مهم است و انسان از خداست چون ما آسمان را شناختیم؛ اینها همه حرف مفت است. وقتی دین بر اساس این مبانی شکل میگیرد این بی دینی میشود.
نظریه شناسان لیبرال
فروید میگوید اولین زمین لرزه همین علامت سوال بود که ما را در غرب تکان داد؛ نگاه داروین در حوزه زیست شناسی و فروید در حوزه روانشناسی، تفسیر صد در صدی از اتفاقات دینی است ولی نگاه آنها یک چیز است نگاه ما یک چیز.
هدف آنها این بود که بگویند تا حالا ما نگران بهشت و دوزخ بودیم و فکر میکردیم جهان دو قطبی حق و باطل است اما الان فهمیدیم انسان یک موجود طبیعی و یک مرتبه انسان خود را رها شده دیده زمین هم یک تکه سنگ است همه چیز معلق هست هرکس معلق است هیچ حقیقت مطلق ثابتی وجود ندارد.
بعد میگویند ما به این نتیجه رسیدیم که انسان در یک جهان مادی افتاده که دیگر هیچ علاقه و حکمی ندارد؛ آنجا هم که به دنبال بهشت گمشده رفتیم آنقدر رفتیم تا وقتی به درون خود رسیدیم گرفتار تر شدیم و به پوچ گرایی رسیدیم.
دیگر با این مبنا تنها هدف لذت سود و قدرت و ثروت شد. انسان موجود معنا طلب است و بدون معنا نمیتواند زندگی کند لذا خود کشی میان ثروت مندان بیشتر از مستضعفین است. همین بالای شهریها سگ خود را جراحی زیبایی میبرند؛ اگر اخلاق و عدالت باشد باید اینها را مسلسل بست و تیر باران کرد.
کسانی که هر خانواده ده ماشین و بیست ویلا دارند و ماهی یک بار دو بار بیرون میرود و اگر دنبال شهوت و تجربههای جدید در مسئله جنسی هستند، دیگر اغنا نمی شوند. اول همسرشان، بعد ناموس دیگران، بعد همجنسشان، بعد حیوانات، بعد اشیا و حتی اگر بتوانند خودشان.
اینها یک طرف ماجرا هستند؛ از طرفی دیگر یک نفر نمیتواند هزینه ازدواج خود را بپردازد. اینها(طرف اول) حیواناتی هستند که در ایران وجود دارند. شما هرچقدر دنبال پیشرفت بروید سراب است چون جامعه در آخر یک جامع مصرفی میشود و هرکس فکر میکند چطور مصرف کند و کم تر زحمت بکشد و این خلاف تعالیم انبیاست. نهایت توسعه سرمایه داری همین است.
اینکه خداوند میگوید: اگر شتر از سوراخ سوزن رد شد سرمایه داران به بهشت خواهند رفت، یعنی کسانی که از فرط خوردن میمیرند اینها غاصب و دزد و راهزن هستند. اگر صد نفر اینها را در خیابان اعدام می کردند یا از کاخ هایشان بیرون میکردند اینطور نمیشد ولی متاسفانه کسی با اینها کاری ندارد.
بروید در خانههای آنها متحصن شوید شهدای گمنام را جلوی در خانههای آنان دفن کنید. بخشی از بالاشهرهای ما را اگر با بولدوزر تخریب کنند به سنت اسلامی عمل خواهد شد. تا به روش قانونی تیرباران نشوند و تا چند هزار کاخ ویران نشود، به پیشرفت نخواهیم رسید.
امام(ره) می فرمود: کاری نکنید از قم بیایم تهران چوبه دار به پا کنم. زمان بازرگان عدهای از ساواکیها جلوی دفتر بازرگان که لیبرال بود تحصن کردند و گفتند که حقوقهای عقب افتادهمان را بدهید؛ بازرگان هم در جواب عذرخواهی کرد و قول داد که پرداخت کند!
این چه روش زندگی است؟ خانههای اغلب غربیها از ما ساده تر است. شما فکر میکنید با این سبک زندگی مردم و لیبرال منشی آنها و دزدیها میشود پیشرفت کرد؟ اینها در روایات قابل توجیه نیست. این حرف لیبرال سرمایه داری است که میگوید فقط بخورید و بخوابید.
البته بعدها برای جلوگیری از ضرر خانه ها را بیمه کردند. وقتی مقایسه میکنیم میبینیم نقاشان بعد از دوره سرمایه داری تصاویر انسان را مضطرب وحشت زده کژ و کوژ و در عین حال سیر میکشند.
روش شناسی
خود مارکس و چپها که نگاه انتقادی به سرمایه داری داشتند و به امر مقدسی معتقد نبودند در تفسیر این حکومت گفتند: این نطام مدلی از پیشرفت را ارایه داد که همه فعالیتهای زاهدانه و نیز آنها که حرفی داشتند را از خود محروم کرد.
پزشک، قاضی، کشیش و… تا قبل از این مقدس بودند ولی بعد تبدیل به مزدوران شدند. خانواده مفهوم خود را از دست داد و همه چیز تبدیل به مناسبات پولی شد.
حتی مارکس میگوید کار مظهر سودجویی شد و این یعنی کار مقدس و جهاد است پس باید کار کرد. حتی پول هم در تعریف اسلامی معنای دقیق دارد. پول مهر خداوند است. اینها دو نوع نگاه است.
ساختار نظام سرمایه داری انعکاس تفکر ماتریالیسم است. اگر دین، اخلاق و سیاست را جدا میکند برای این است که صاحبان ثروت هر غلطی خواستند بکنند و دست خود را باز بگذارند.
قرآن به اینان میفرماید شما بازی خوردید و تا پای مرگ بدبختی با شما خواهد بود.
پیشرفت اسلامی پیشرفت منهای تکاثر است. هم برادر هستند هم رقیب. اما در سرمایهداری غرب چونان سگان و گرگان رقیب هم هستند پیروزی خود را در شکست دیگران میبینند.
یک نظریه پرداز غربی می گوید حتی مفهوم پول در سرمایه داری غربی عوض شده است. مارکس هم در مانیفست خود هیچ چیز را مقدس نمیداند نه خدا را نه غیر خدا را….
نتیجه سرمایه داری محوری
الان اگر به مسئولین بگویید پیشرفت یعنی چه میگویند همه چیز مهیا باشد ما بخوریم و بخوابیم. انسان موفق در نظام اسلامی بدین معناست؟ لیبرالیسم از انسان موفق یک خوک سیر ساخته است.
شهروند توسعه یافته حلال و حرام سرش نمیشود. متاسفانه همه برنامهریزیهای ما برای خوش گذرانی است. این خلاف نگاه انبیاست. شما از این دنیا برای ملاقات با خدا عبور میکنید. زندگی انسان توامان با رنج است. البته در کنار اینها آرامش هم هست.
اینها حتی خنده را هم مصنوعی کردهاند. خیال میکنند اگر کسی به زور بخندد و الکی خوش باشد خوشحال است. خنده باید از عمق وجود باشد. خنده در سرمایهداری غیر از خنده در فرهنگ انبیاست. خنده تمسخر دیگران یا خنده بر شکست خندههای شیطانی است.
پدیده ای به نام خستگی!
خستگی روح در سرمایه داری یعنی شهروند لیبرالیسم شغل دارد بیمه دارد ولی خانواده ندارد. با سگها قاطی میشود. وقتی اسلام میگوید سگ نجس است یعنی به درد زندگی نمیخورد البته اسلام خیلی به سگ ارزش میدهد. چون از خیلی انسانها با وفاتر است.
یکی از نتایج پیشرفت استکبار؛ قداست زدایی از دین، یعنی عملا جامعه به سمت مدلی پیش میرود که محور اجتماعی است و علیه ضعفا پیش میرود. اصلا لیبرالیسم یک تئوری ضد انقلاب است.
انبیا برای تهذیب آمدهاند که انسان حیوان خود خواه نباشد. جامعه غرب منهای فاضله است. جامعه منهای حق و صبر و عمل صالح و ایمان و… حیوانی و خود محور است. یعنی مثل دو تا سگ به جان هم افتادهاند. اگر اینطور شد آن جامعه کافر است. مرفه بودن غیر از سگ صفتی است.
ماده در خدمت معنا آری ولی معنا در خدمت ماده نه. این معنای جامعه سرمایهداری است. این طرف اما اسلام، مجاهد را کسی میداند که کار میکند. ولی اینها حتی با خدا هم شوخی میکنند. مفهوم مرگ را مبتذل میدانند. این هم یعنی خستگی.
این خستگی مزمن و غیر قابل کنترل است که در طبقات بالای شهر همه شهرها دیده میشود. اینها بدون اینکه کار کنند خستهاند. رابطه با همسر و خویشان برایشان لذتی ندارد. فقط به دنبال تجربههای جدید هستند که قبلا نبودند. منشا این حوزه هم نا هنجاریهای عمیق است. بیماری خاص این طبقات بی دلیل است.
چون در مبنا بیهدف هستند. این فروپاشی درونی است. افسردگی ذاتی است و مدام عود میکند. ولی در این طرف، مومن همیشه با نشاط است. لذت همیشه نباید این طور باشد، با آب خوردن هم می توان لذت برد.
قهرمانان مصرف؛ همیشه تشنه
کسانی که مدام مصرف میکنند در مصرف کردن قهرمان هستند اما بیشتر تشنه میشوند. هر چه ایدههای توسعه مابانه ما بیشتر عملی شوند ما خسته و تشنه تر میشویم. اسلام برای هر چیزی تعریف دقیق دارد زندگی اسلامی زنی مادی گراها نیست.
اسلام می گوید که تو باید لذت را برنامه ریزی کنی ولی نه به قیمت تجاوز به حقوق دیگران. اعتراض به هدف زندگی، کنترل مصرف، الگوی مصرف اگر اینها رعایت شود و اصراف نباشد؛ خیلی از فقرا مشکلاتشان حل می شود و تکلیف بسیاری از اغنیا حل میشود.
ایدئولوژی سیاه و سفید
این یعنی غرب طوری برخورد میکند که به همه شکاک است و اهل یقین نیست. آنها معتقدند اگر کسی با ما دوست بود سفید است اگر نبود سیاه است. این تفکر نقطه مقابل اسلام است.
سلام.
میشه فایل صوتی صحبت های استاد رحیم پور رو هم برای دانلود قرار دهید.
مثل اینکه اصلا در اینترنت موجود نیست.
یا علی