به گزارش پایگاه خبری تحلیلی دانشجویان مستقل، انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه مازندران طی بیانیهای در مورد درگذشت مرحومه مهسا امینی و آشوبهای پراکندهی اخیر اعلام کردند:
بسمه تعالی
خبر درگذشت مرحومه مهسا امینی از همان آغاز، برای همهی ما مردم ایران دردناک بود. رسانههای ضد منافع ملی اما بسان لاشخورهایی آماده، از همان ابتدا این سوژه را برای ایجاد آشوب و تفرقه مناسب دیدند؛ چرا که از نظر آنها این طعمه میتوانست همزمان شکافهای جنسیتی، قومیتی، مذهبی و طبقاتی را فعال کند. آشوبهای پراکنده و خشن توسط افرادی معلومالحال، خیلی زود مطالبهی «اصلاح رویههای بعضاً غلط پلیس امنیت اخلاقی» یا حتی «آزادی پوشش» را به حاشیه برد. آشوبگران چادر از روی سر زن مسلمان کشیدند، بسیاری از بانوان –حتی معترض- را هتک حرمت کردند، آمبولانس را به آتش کشیدند و در غرب کشور حتی رسماً تجزیهطلبان مسلح به میدان آمدند و در مقابل نیروی انتظامی کشور آتش گشودند. در آن سوی جهان، همزمان با حضور رئیسجمهور کشورمان در سازمان ملل، آمریکاییها از همهی ظرفیتشان برای بزرگنمایی این آشوبها و تعمیم آشوبگران به همهی مردم ایران به میدان آمدند.
انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه مازندران، از مسئولان پلیس امنیت اخلاقی میخواهد که در رویههای این نهاد بهطور جدی تجدیدنظر کنند. از مسئولان قضایی میخواهد که پروندهی مرحومه مهسا امینی را بهدقت بررسی کنند و نتایج را با شفافیت به اطلاع عموم مردم ایران برسانند. از عموم مردم میخواهد که برای بهبود وضع معیشت ایرانیان، اجازه ندهند آشوبگران احیای متوازن برجام را به مسلخ ببرند و از توسعهخواهان نیز میخواهد که اگر به فکر پیشرفت این مملکت هستند، اجازه ندهند آشوبهای پیاپی به بهانههای مختلف و با تحریک بیگانگان، ایران عزیزمان را به زمین سوختهای تبدیل کند؛ مانند افغانستان یا عراق. معدود جماعت آشوبگر و برانداز هم باید بدانند که نه آنها بهاندازهی داعش قوی هستند و نه جمهوری اسلامی به اندازهی حکومت سوریه ضعیف؛ بنابراین هم ایشان و هم اربابانشان آرزوی سوریه کردن ایران را به گور خواهند برد. در ادامه، با هر یک از این اقشار تفصیلی سخن خواهیم گفت:
با سیاستگذاران
رویهی پلیس امنیت اخلاقی در مواجهه با مسالهی حجاب، سه ایراد اساسی دارد که حتماً باید در ادامه اصلاح شود:
نخست. بهجای آنکه هنجارشکنان نیمهبرهنه مصداق برخورد قرار گیرند، در بسیاری از مصادیق دیده شده که با افرادی که پوششی نزدیک به عرف و میانگین پوشش بانوان ایرانی دارند، برخورد شده است. این تنگنظری و سختگیری در برخورد، باعث میشود بیش از نیمی از بانوان ایرانی وقتی از منزل بیرون میآیند احتمال بدهند که پلیس امنیت اخلاقی ممکن است با ایشان برخورد کند. این ایراد، مواجهه با هنجارشکنان را تبدیل به امری تصادفی و اتفاقی کرده است و به عبارت دیگر در عمل نوعی «عقاب بلا بیان» است. بنابراین ضروری است برخوردها از عرف و میانگین پوشش جامعه فاصله گرفته و روی هنجارشکنان برهنه و نیمهبرهنه (که مورد انتقاد عموم ایرانیان هستند) متمرکز شود.
دوم. وقتی پلیس امنیت اخلاقی تمرکزش بر برخورد در کنار ایستگاههای مترو و نقاطی است که بیشتر محل حضور و تردد افراد با سطح اقتصادی متوسط و پایین اجتماع هستند، شائبهی برخورد طبقاتی با خاطیان بهوجود میآید. سلبریتیها و بسیاری از مدلهای نیمهبرهنهی اینستاگرامی که شغلشان برهنگی است و از این طریق کسب ثروت میکنند، آزادانه فعالیت میکنند و برخوردها بیشتر با طبقات متوسط و ضعیف درآمدی است که خود پیشتر به دلیل یک دهه تشدید تحریمهای ظالمانهی آمریکا تحت فشار اقتصادی بودهاند. بنابراین این رویهی طبقاتی نیز باید تغییر کند.
سوم. پس از اصلاح دو مورد فوق، پلیس امنیت اخلاقی ضروری است برای کارش «پیوست رسانهای» نیز در نظر بگیرد. در مورد مرحومه مهسا امینی از ابتدا شاهد بودیم که رسانههای ضد منافع ملی ایران (خصوصاً رسانهی عربستانی ایراناینترنشنال) بهدروغ بدترین سناریو را ترویج کردند و طوری القاء کردند که گویی با مرحومه امینی برخورد فیزیکی صورت گرفته است. البته بدیهی است رفتار پلیس نیز باید به گونهای باشد که فشار و استرس روحی غیرعادی به کسی وارد نشود اما به هر حال، در معقولترین حالت –یعنی برخورد با کاسبان ثروتمند برهنگی- نیز اگر «پیوست رسانهای قوی» نباشد، این طبقهی نوکیسه که تریبون هم دارند، اجازهی فعالیت به آن نهاد نخواهند داد. بدیهی است که این مورد، اگر بهلحاظ زمانی پس از دو اصلاح پیشگفته صورت نگیرد، به ضد خودش تبدیل میشود و مطلوب نیست.
برای روسای قوا
همین که روسای سهقوه بلافاصله دستور پیگیری دقیق صادر کردند و حتی رئیس محترم جمهور در تماس با پدر مرحومه امینی، قول پیگیری داد نشان از وجود سطحی از مدنیت در جامعهی ایرانی و پاسخگو کردن مسئولان دارد و خوب است اما به هیچ وجه کافی نیست.خانوادهی آن مرحومه و مردم ایران از این دستورها، پیشتر نیز زیاد دیدهاند. ضروری است دستورها تا رسیدن به نتیجه توسط مسئولان دنبال شوند و نتایج بهصورت دقیق و شفاف بهاطلاع خانوادهی داغدیده و مردم ایران برسد.
با عموم مردم
مطالباتی که پیش از این ذکر کردیم، خواستههایی است که حتماً باید پیگیری شوند. اما اکنون در خیابان، شاهد حضور پراکندهی برخی آشوبگران، براندازان و تجزیهطلبان هستیم. بدیهی است که براندازی و تجزیهطلبی در ایران نزدیک به محال است و عملاً ممکن نیست. ایران نخواست و کردستان عراق از آن کشور تجزیه نشد. بدیهی است که اگر گروهکهای تجزیهطلب وقاحت را ادامه دهند، تودهنی کردهای غیور ایرانی برای این معدود تجزیهطلبان کافی است. اما غربیها از آشوب در ایران چه میخواهند و این خواستهها چه اثری بر اقتصاد ایران خواهد داشت!؟ ماجرا این است که غرب به دلیل تنشها میان روسیه و اوکراین، زمستان سردی در پیش دارد و به انرژی ایران نیازمند است. به همین خاطر هم بود که رئیسجمهور فرانسه با وجود اقدامات ضدایرانی فراوان در کارنامهاش، با رئیسجمهور کشورمان دیدار کرد. ایران میگوید اگر انرژی میخواهید، باید تضمین بدهید که منافع اقتصادی ایرانیان در این توافق تامین خواهد شد.
غربیها اما اکنون فرصت را مناسب دیدهاند تا در آتش آشوبها بدمند، ایران را در موضع ضعف قرار دهند و توافقی نامتوازن را به ما تحمیل و انرژی خود را تامین کنند. غرب نگران خون مرحومه مهسا امینی نیست؛ چرا که در سابقهی کشورهای خودشان موارد بسیاری از خونهای بهناحق ریخته شده وجود دارد؛ جنایت و نسلکشی در کشورهای مستعمره یا کشورهایی مانند افغانستان و عراق، بماند! بنابراین این واکنش گسترده در مورد مهسا امینی، تنها و تنها در راستای منافع اقتصادی آنهاست. در طرف مقابل نیز مذاکرهکنندهی ایرانی تحت تاثیر این فشارها قرار نمیگیرد و زیر بار توافقی که منافع اقتصادی مردم ایران را تامین نکند، نخواهد رفت. بنابراین استمرار این آشوبها میتواند احیای متوازن برجام را به مسلخ ببرد. پس ضروری است عموم مردم به هر روشی که میتوانند، به مقابله با آشوب و اغتشاش برخیزند. بدیهی است که این منافاتی با مطالبهها و خواستههای بهحق در مورد مرگ مرحومه امینی یا اصلاح رویههای پلیس امنیت اخلاقی ندارد بلکه اتفاقاً آشوبهای براندازانه و تجزیهطلبانه، علاوه بر برجام متوازن، مسلخ مطالبات معقول نیز هستند.
برای توسعهخواهان
ایران برای توسعه باید بتواند منافع خود را با منافع اقتصادهای بزرگ همسو کرده، پروژههای مشترک تعریف کند و اقتصادش شکوفا شود. از سال ۲۰۱۸ به اینسو اقتصاد چین (بر اساس برابری قدرت خرید) از اقتصاد آمریکا بزرگتر شد. اگر چه اکنون ساختارهای سیاسی جهانی همچنان تحت سیطرهی آمریکا است اما حتی غربگرا ترین اساتید روابط بینالملل نیز نهایتاً عمر این سیطرهی رو به افول را ۲۰ یا ۳۰ سال آینده میدانند. چین برای حفظ رشد بالای اقتصادیاش نیاز به احیای جادهی راه ابریشم دارد و ایران نیز در میانهی راه ابریشم قرار دارد؛ یعنی درست جایی که میتواند شرق و غرب را به هم متصل کرده و منافع بلندمدت اقتصادی و توسعهای خود را تامین کند. آمریکاییها بزرگترین رقیب این ابرپروژهی چین (که بزرگترین اقتصاد دنیا است) هستند. آمریکاییها برای مهار اقتصاد چین تا جایی که بتوانند، این مسیر (یعنی افغانستان، پاکستان، ایران، عراق و سوریه) را تبدیل به زمین سوخته میکنند.
حملهی آمریکا به افغانستان و بیست سال حضور در این کشور و در نهایت تحویل یک زمین سوخته به طالبان، حمله به عراق و نابودی زیرساختهای این کشور و دخالتهای پیاپی در آن برای تشکیل نشدن یک دولت قوی در آن کشور و همچنین تشکیل و حمایت از داعش را باید در همین پازل تحلیل کرد. اگر میتوانستند به ایران نیز حمله میکردند اما دو دهه تدابیر سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی در سپاه قدس، اساساً امکان حمله به ایران توسط آمریکا را از آنها سلب کرد. آمریکاییها که برای مهار چین به تبدیل ایران به زمین سوخته نیاز دارند اما، از هر فرصتی برای حمایت از اغتشاش و آشوب استقبال میکنند. آنها به خوبی میدانند که حملهی مستقیم به ایران یا براندازی و تجزیهطلبی در این کشور ممکن نیست اما روی آشوبهای مقطعی –هر چند سال یک بار- برای ایجاد شکاف و تفرقه میان ایرانیان، تشدید شکاف دولت و ملت و همچنین تیدیل ایران به نوعی زمین سوخته حساب کردهاند.
بنابراین توسعهخواهان و دوستداران ایرانزمین ضروری است برای پیشرفت این کشور، جلوی آشوبها بایستند و حامی و پشتیبان اعتراضات و انتقادات مسالمتآمیز باشند. همچنین ضروری است این روزها در مقابل آنها که چادر از سر زن ایرانی میکشند، نیروی انتظامی کشور را تضعیف میکنند و از هر کاری برای تبدیل آرام کشور به زمین سوخته فروگذار نمیکند، موضع مشخص و محکم داشته باشند.
البته بدیهی است که پیش از آن، ضروری است سیاستگذار و حکمران ما حکمرانی خود را هوشمندتر و منطقیتر کرده و دست از راهکنشهای اشتباه بردارد و به انتقاداتی که در ابتدای بیانیه ذکر شد، عمل کند اما امروز که کشور در آستانهی گسترش آشوبهای پراکنده است، دنبال مقصر نخستین گشتن منطقی نیست و همه باید مقابل عناصر ضد توسعه در کشور بایستیم.
در مورد آشوبگران
پر واضح است که به دلیل اقتدار امنیتی جمهوری اسلامی ایران، آمریکاییها نتوانستهاند و نخواهند توانست تجزیهطلبان و آشوبگران برانداز در ایران را مانند داعش آموزش دهند و تجهیز کنند؛ اگر چه اقدامات همین چند روز اخیر آنها نشان داد در خلقوخو کمتر از داعش نیستند. بنابراین اگر به کمک تنها بخش کوچکی از مستشاران نظامی جمهوری اسلامی ایران، جلوی براندازی و تجزیهی عراق و سوریه گرفته شد، این مزدوران استکبار باید آرزوی چندپاره و نابود شدن ایران عزیز را با خود بهگور ببرند. اگر میان ایشان عقل سلیمی هست و این بیانیه را میخواند، امیدواریم تغییر رویه داده و از همراهی با سایر تجزیهطلبان و براندازان دست بردارد. روشن است که نیروهای نظامی و امنیتی اکنون در حال مماشات با آشوبها هستند تا این اقلیت فریبخورده جدا شوند. انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه مازندران امیدوار است که این اقلیت، از اندک فرصت باقیمانده، تا دیر نشده استفاده کنند.