رحیمپور ازغدی در مراسم افتتاحیه نشست دو روزه اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان مستقل با اشاره به فلسفه تشکیل تشکلهای دانشجویی به سخنرانی پرداخت.
وی گفت: یکی از اغراض جنبش دانشجویی انقلاب اسلامی، از قبل از انقلاب این بود که هم آگاهی و هم شور انقلابی و مکتبی را در دانشگاهها زنده کنند و زنده نگه دارند و به مصاف گفتمانها و جریان سازیهای رقیب بروند هم در عرصه نخبگانی و دانشجویی مقابل کسانی که آن طرف گفتمان سازی میکنند یا در ادبیات و جریان سازیهای ارزشی به تناسب خود و اربابانشان جای ارزش و ضد ارزش را عوض میکنند و جای معروف و منکر را عوض میکنند، یک کسانی در متن دانشگاه با شور دانشجویی و معرف دانشجویی از ارزشها دفاع دانشجویی کنند.
وی افزود: البته نوعی از دفاع، دفاع غیر آگاهانه است یعنی دفاعی که به روش افراط و تفریط صورت میگیرد. گفتنی است درخیلی از مواقع به خاطر ناشیگری مدافعان، پرچم حق پایین آمده چرا که بلد نبودند از حق دفاع کنند.
عضو شورایعالی انقلاب فرهنگی اظهار داشت: حقیقت آن است که اگر از بهترین ارزشها نتوانی به درستی دفاع کنی ممکن است به اندازه دشمن صدمه بزنی. ولو ناخواسته و ندانسته در روایات ما هم آمده جاهل در کاری وارد نمیشود جز آن که در آن دچار افراط یا تفریط است. بعضی گاهی بسیار انقلابی عمل می کنند گاهی هم چنان عقب افتادهاند که حتی اگر هم عاشورایی باشند عصر عاشورا به کربلا میرسند.
وی تاکید کرد: کسانی که اهل مطالعه و آگاهی نباشند، حتی اگر اهل شور هم باشند یا جلوتر میروند که در این صورت در دل دشمن قیچی و یا اسیر خواهند شد یا آن قدر جلو در دل دشمن میجنگند، که میبینی نیروهای تو عقبتر از تو هستند. پس چه زود رسیدن و چه دیر رسیدن در هر دو حال درگیری به موقع شکل نگرفته و جبهه حق خالی مانده است. پس باید به موقع در صحنه بود که این احتیاج به تعلیم و تربیت و آگاهی و مطالعات اسلامی و آگاهیهای سیاسی اجتماعی و تاریخی دارد تا نه کلاه مان را بردارند و نه کلاه سرمان برود.
وی با اشاره به وضعیت و جایگاه دشمن گفت: امروزه دشمنان حق با ادبیات حق سخن میگویند، امروزه یکی از مهارتهای رسانهای دشمن این است که کثیفترین اعمال را انجام داده و با زیباترین ادبیات صحبت میکنند. از حقوق بشر، توسعه، صلح، مدارا، دموکراسی حرف بزن ولی علیه همه اینها اقدام کن، نگذار در هیچ کشور اسلامی انتخاب آزاد صورت بگیرد مبادا اسلام گرایان رای بیاورند، جنگ پشت جنگ راه بینداز ولی شعار صلح بده. علیه تروریسم حرف بزن و از وحشیترین تروریستها حمایت کن؛ حمایت مالی، تسلیحاتی، آموزشی، رسانهای و… از حقوق زن سخن بگو ولی زنان را به مسلخ کرامت و اخلاق بکشان. ودرباره ی مرد از اخلاق بگو و ضد اخلاقی ترین کارها را انجام بده، از حقوق بشردم بزن و سازماندهی شدهترین روش سرکوب حقوق بشر را انجام بده، شعار آزادی بده و دیکتاتوریها را در کشورهای مسلمان بیاور و نگذار سقوط کنند.
وی اذعان داشت: شناخت زمانی که گذشت شرط است شناخت درست آن چه گذشت کمک میکند و اصلا شرط امادگی و پیش بینی آنچه خواهد آمد هست، اصلا دشمن میخواهد که شما نقاط قوت را ضعف و ضعف را قوت ببینید. شرطش آگاهی ست این ها مطالبی ست که امثال کسینجر و کارتر و برژینسکی و ریگان و دیگران گفتند کسانی که اول انقلاب خودشان هم به نوعی گیج بودند و نمیدانستند چه اتفاقی افتاده و چه تحلیلی کنند. این ناشناختگی اسلام سیاسی انقلابی و شیعه به طور خاص و ایدئولوژی و مکتب انقلاب و طبقات محروم و مذهبی مردم و نقش مسجدها و فعالان و روحانیون و دانشجویان که سیاسی بوده و در اقلیت بودند ولی بعدها اکثریت را تشکیل داده و جلو میبردند.
رحیم پور به اوایل دهه ۶۰ اشاره کرده و گفت: بعد از این که امام آنها را از ایران بیرون ریخت میدانستند میگفتند: اگر ایران به طور کامل از دست برود این باعث انتشار انقلاب و به تعبیر امام صدور انقلاب به باقی کشورها خواهد شد. آن چه در آن شرایط به آن دل بسته بودند میانهروهای مذهبی سکولار غرب گرای در بین نخبگان حکومت ایران بود، چراکه به سلطنت طلبان و ساواکیها که نمیتوان اعتماد کرد، کومونیستهای تروریسم هم درگیریهای خشن خود را داشتند و با تروریسم نمیتوان انقلابی را ازبین برد.
وی افزود: آنچه آنها به آن اذعان داشتند و چشم امید به آن بسته بودند حتی در اسناد لانه جاسوسی و کتابهایی که بعدا نوشتند نیز اشاره کردند که چشم امید ما به جریانهای میانه روی لیبرال مذهبی و رقبای امام در میان روحانیون بود، آنهایی که میگفتند ما تقیه میکنیم با اینکه تقیه شرط دارد، حد دارد، اینها هدفشان حفظ خودشان بود.تقیه یعنی کمترین هزینه و تلفات را بدهیم و به دشمن بیشترین صدمه را بزنیم، تقیه برای حفظ مکتب است.
وی گفت: امام صادق(ع) می فرماید: کسانی هستند که ما خودمان به آنها تقیه را یاد دادیم اما به ما میگویند تقیه کنید. اینها تقیه را( به معنی ترک مبارزه ) از پدر و مادرشان هم بیشتر دوست دارند.
رحیم پور ادامه داد: کارتر و امثالهم چهرههای دموکراتی هستند که در ضمن لبخند، جنایت میکنند. از آن کسانی که دولت آمریکا ذخیره دارد و برنامه ریزی میکند که چه کسی و چه زمانی روی کار بیاید. اینها عروسکهای خیمه شب بازی کمپانیهای سرمایه داری هستند که ویترینی را درست میکنند، مثلا وزیر جنگ را یک خانم آرام منطقی میگذارند که ملایم هم صحبت میکند، که آرایش هم میکند، تا هر کس نگاه میکند بگوید عجب وزارت جنگ خوبی دارند. این در حالی است که وزیر جنگ آمریکا ، انگلیس، اسرائیل هر سه خانم هستند، با اینکه جنگ یک فعالیت عمدتا مردانه است؛ اما ویترین مناسبی درست میکنند. کارتر و کلینتون هم چهرههای عوام فریبی دارند، با صدای نازک و آرام و ملیح.
رحیمپور ازغدی گفت: زمانی همینها ماموریت داشتند، از آمریکا و انگلیس و اسرائیل آمدند و شیوههای جدید شکنجه یاد می دادند، از قبیل تحقیر و اهانت و شکنجههای غیر اخلاقی و روانی و جسمانی. این ها می گویند: جمهوری خواه ها طبل جنگ میزنند، دموکراتها کبوتر سفید هوا میکنند، اما بسیاری از شکنجه ها هم در زمان دموکرات ها بود. گوانتانامو ها را این ها راه می اندازند، بعد برای بسته شدن آن وعده ی انتخاباتی می دهند، اما حالا که دورهشان رو به پایان است، هنوز بسته نشده است.دولتی نیروهای خود را به عراق و افغانستان میآورد، دولت بعد در صورتی که نیروها در حال پیروزی باشند تغییری در آن نمیدهد اگر نه نیروها را تغییر می دهد.قتل های ایران، جنگ جهانی دوم این ها هم کار جمهوری خواهان بوده و هم دموکراتها.
وی در ادامه گفت: الان هم همین طور است، قشنگترین نطقهای سیاست مداران دنیا را می کنند ولی جنایات زیادی هم مرتکب میشوند. شما آگاهی سیاسی و مکتبی نداشته باشید، کلاهتان را بر می دارند. الان در مسئله هسته ای نمیگویند: ما خودمان هزاران بمب هسته ای داریم، شما نداشته باشید؛ می گویند از ما گذشت، شما نداشته باشید، نباید اشخاص جدید و حکومت های جدید بمب هستهای داشته باشند چون خطر جنگ در جهان افزوده می شود.
رحیم پور با اشاره به شخصیت کارتر گفت: کارتر دید نمیتواند کشور را کنترل کند، بهترین شیوه برای جلوگیری از به قدرت رسیدن امام را کودتا دید و رسما اعلام کرد. همین آقای دموکرات طرفدار حقوق بشر کودتا را اعلام کرد در حالی که می دانست هزاران نفر کشته میشوند.
وی افزود: در سال ۵۷ ژنرالهایی را برای مذاکره به ایران فرستاد، یک عده لیبرال مذهبی میانه رو گفتند، آمریکا حاضر است مشکلات ما را بر طرف کند، مشکل ما خود شاه بود. شاه بد بود آمریکا خودش خوب است. قبلا هم می گفتند شاه خوب است و اطرافیانش بد هستند. بعدها در برجام گفتند: برجام خودش خوب است آمریکا که بد عهدی کرده بد است.بعدها هم می گویند ما بد هستیم آمریکا خوب است!
رحیم پور ازغدی ادامه داد: هایزر در شرایطی به ایران می آید که بگوید شاه دیکتاتوری کمتر میکند ولی بگذارید شاه یا سلطنت بدون خشونت باشد. در ظاهراین با بازرگان و شهید بهشتی( ره) دیدار داشت، حالا کسی نیست بگوید چرا برای مذاکره ژنرال میفرستید نه دیپلمات.
وی گفت: هایرز در کتاب خاطرت خود نوشت: من با ماموریت کودتا به ایران رفتم، گفتند شاه نمی تواند ایران را کنترل کند، با یک عده ژنرال های ارتش آمریکا برای احقاق همین امر رفتیم. چرا که نظر کارتر و سازمان سیا به این جمع بندی رسیده بود که هرچقدر می خواهد کشته شود ولی ایران نباید از دست برود. فرق اینها در ظاهر و باطن این است. اگر در عرصه سیاسی و مطالعات اجتماعی سیاسی عوام باشید، به همین سادگی فریب میخورید.
رحیمپور ازغدی ادامه داد: رجال درجه یکشان در دهه ۶۰ می گفتند، ما هر چه کردیم نتوانستیم یک سیاست منسجمی را در برابر ایران انقلابی و انقلاب ایران و دربرابر امام اتخاذ کنیم؛ اصلا انقلاب اسلام، تشیع و امام را نمی شناختیم.اطلاعاتی هم که میآمد همه دارای تحلیل مقطعی بود. کارتر می گفت برای سیاست منسجم در برابر ایران کار از کار گدشته است و کنترل همه چیز را از دست داده بودیم.
وی درباره تعبیر دیگر هنری پرک (افسر عالی سازمان سیا )که جزء طراحان وضعیت ایران بود گفت: در کتاب خاطراتش را نوشت، ما از طریق فیلم های سینمایی و از طریق نشان دادن ارتش و بمب باران ژاپن هیبتی درست کرده بودیم که کار را پیش میبرد. در این صورت بود که چنین تصوری به وجود میآمد که مگر با اینها میشود مبارزه کرد؟ یا اصلا چرا باید مبارزه کنیم؟ ارباب به این خوبی!
رحیم پور نمونه دیگری ازجیمز بیل(از کارشناسان و استراتژیست های درجه اول ) را مطرح کرد و گفت: عوامل دستگاه شاه که به آمریکا فرار کردند از جمله ساواکی ها و سلطنت طلبها که با خود فکر می کردند آمریکا به آنها پشت کرده و به آخوندها رو آورده است ولی این طور نبود؛ خود ما هم به انداره خود آنها گیج بودیم. عده ای به مقامات آمریکا میگفتند این ها ضد تمدن و خطرناک هستند. متحجر و وحشی و بدوی و تروریست هستند، این انقلاب نمی ماند، این یک انحراف و اختلال است. اینها عدهای قلیل و فعالند. اکثریت منفعلند در حالی که این انقلاب برای همه است با این حال رفتار ضد آمریکایی امام بعد از انقلاب ادامه پیدا کرد و انقلاب به کشورهای دیگر صادر کنیم.
رحیمپور ازغدی ادامه داد: اگر این را از دست بدهیم کل منطقه را از دست دادیم کنترل جهان اسلام از دست میرود کما اینکه الان هم تنها راه این است که از لیبرالها، لیبرال تر و از عقلا عاقلتر پیدا کنیم و از بین علما آنهایی که قابل نفوذند با اینها مقابله کنیم و بگوییم نه شاه نه امام باید با میانه روهای تحصیل کرده غرب و غرب زدگانی که داخل ایران هستند مذاکره کنیم .همواره در میزان نفوذ در ایران و شخص خمینی دچار سردرگمی در محاسبات هستیم مثلا دولت موقت بازرگان و بنی صدر که از همین دست بودند.
وی بیان کرد: غرب روشش عوض نشده و پخته تر هم شده و اتفاقا در جاهایی لوث شده است، سیاست قشنگ حرف بزنیم کثیف عمل کنیم، جنایت کنیم لبخند بزنیم را پیاده میکنند. لیبرال مذهبی ساز اول انقلاب بود الان هم هست. هیچ چیزعوض نشده است منتها نسل عوض شده است. آن ها دوباره دارند کارها و برنامههایشان را تجربه میکنند.