هدف از حضور در یک تشکل چیست؟ فعالیت تشکیلاتی ما چه جهت گیری باید در جامعه داشته باشد؟ حضور در یک تشکل چه ثمراتی میبایست داشته باشد؟ ما انسانها هر کاری را انجام میدهیم، بر اساس باورها و عقایدمان بوده و متناسب با قوت و ضعف باورها و حدت و شدت آن در وجودمان، تنظیم نوع اعمال و میزان آنها در طول عمر نمایان میگردد. و در واقع باورها و عقایدمان روح حاکم بر ما را متجلی میسازند.
مثلا کسی که اعتقاد دارد ورزش برای تندرستی مفید است، متناسب با میزان این باور در وجودش برای ورزش در زندگی شخصی خود جایگاه قائل میگردد. یا مثلاً کسی که باور دارد خوابیدن بعد از نماز صبح برای تندستی زیان آور است، متناسب با میزان این باور از خوابیدن پس از نماز صبح جلوگیری میکند و بر اساس میزان این باور در وجودش در مقابل عوامل مقوم این نوع خواب مقاومت و پایداری میکند. در واقع انسان عاقل تحت مدیریت باورها و عقاید خویش میباشد؛ بعضی از باورهای انسان ذاتی است و در وجود انسان از بدو تولد قرار دارد مثل میل به مادر مثل میل به محبت و دوست داشتند.
کمال گرایی نیز یکی از باورهای ذاتی آدمی بوده و انسانها به صورت ذاتی دوست دارند در بهترین نقطه مطلوب یا ایدهآل متصور در ذهن خود متناسب با باورها و عقاید خویش قرار گیرند. و خداوند نیز راه تکامل را برای انسانها بر اساس تلاش و کوشش آنها باز گذاشته است. یعنی هر انسانی در مسیری تلاش و کوشش کند، به نقطه مطلوب خویش نزدیک میشود و این جزء سنن الهی است. البته لازم به ذکر است که چارچوب نظری بحث ما اسلام عزیز است.
انسان از یک سو کمال گراست و از سوی دیگر با محدودیت عمر و فرصتها روبروست. خداوند در قرآن میفرماید کل نفس ذائقه الموت. یعنی اینکه فرصت رسیدن انسان به نقطه مطلوب خویش یک فرصت بیانتها و نامحدود نیست چون این انسان بالاخره روزی میمیرد. حال سئوال اینجاست نقطه ایده آل کجاست و ما برای رسیدن به مطلوب باورهای خویش باید به کدامین سو حرکت کنیم؟
خداوند در قرآن کریم میفرماید: ان اکرمکم عندالله اتقیکم؛ یعنی با شرافتترین شما با تقویترین شماست. یعنی کسی به من نزدیکتر است که در تقوای الهی حائز مراتب بالاتری باشد. تقوی یعنی چه؟ در بیان صریح و شفاف یعنی انجام دستورات الهی و ترک محرمات الهی. پس ما یک موجود کمالگرا هستیم که فرصت و عمر محدودی داریم که برای رسیدن به مقام قرب الهی باید تقوی پیشه کنیم. حال سئوال اصلی اینجاست این موجود کمالگرا با عمر محدود و فرصتهای کم چگونه باید در مسیر قرب الهی ظرفیت خویش را افزایش دهد تا بیش از گذشته در محیط و جامعه خود منشأ اثر باشد؟
ما سه گونه میتوانیم به این سئوال پاسخ دهیم:
گونه اول پاسخی تجربی است که اصطلاحا به آن اصل هم افزایی یا سینرژی گفته میشود و آن عبارت است از اینکه: کارکرد دو یا چند نفر با هم که برای رسیدن به هدفی مشترک همدیگر را یاری میدهند، همواره بیش از مجموع کارکرد تک تک آنهاست. یعنی ضرورتا هر انسانی برای تکثیر و افزایش تاثیر فردی خویش در عمر محدود ناگزیر به حضور در جمعی با شاخصههای معین میباشد. گونه دوم اشاره به آیاتی از قرآن کریم است که هم ضرورت کار جمعی را نشان میدهد و هم به نوعی دستور الهی است و سرپیچی از انجام آن سرپیچی از دستور خدا و بر خلاف تقوی میباشد. اولین آیه مورد اشاره آیه ۲ سوره مائده میباشد که خداوند میفرماید: وَتَعاوَنوا عَلَى البِرِّ وَالتَّقوىٰ ۖ وَلا تَعاوَنوا عَلَى الإِثمِ وَالعُدوانِ ۚ وَاتَّقُوا اللَّهَ ۖ إِنَّ اللَّهَ شَدیدُ العِقابِ. دومین آیه مورد اشاره آیه ۱۰۳ سوره آل عمران میباشد که خداوند میفرماید وَاعتَصِموا بِحَبلِ اللَّهِ جَمیعًا وَلا تَفَرَّقوا.
گونه سوم اشاره به آیاتی از قرآن کریم است که خداوند، هم به نوعی هم افزایی را در آن مورد اشاره قرار میدهد و هم در مرتبهای بالاتر امداد و نصرت خویش را متذکر میگردد. خداوند در آیات ۶۵ و ۶۶ سوره انفال میفرمای: یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِینَ عَلَى الْقِتَالِ إِن یَکُن مِّنکُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ یَغْلِبُواْ مِئَتَیْنِ وَإِن یَکُن مِّنکُم مِّئَهٌ یَغْلِبُواْ أَلْفًا مِّنَ الَّذِینَ کَفَرُواْ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَّ یَفْقَهُونَ (۶۵ سوره انفال). الآنَ خَفَّفَ اللّهُ عَنکُمْ وَعَلِمَ أَنَّ فِیکُمْ ضَعْفًا فَإِن یَکُن مِّنکُم مِّئَهٌ صَابِرَهٌ یَغْلِبُواْ مِئَتَیْنِ وَإِن یَکُن مِّنکُمْ أَلْفٌ یَغْلِبُواْ أَلْفَیْنِ بِإِذْنِ اللّهِ وَاللّهُ مَعَ الصَّابِرِینَ (۶۶ سوره انفال) در این آیات خداوند دستور تشویق مومنین به کشتن کافران را میدهد و تاکید میکند اگر در این راه با هم باشند و بیست نفر باشند قدرت دویست نفر را به آنها میدهد؛ یعنی به خاطر با هم بودن و در راه خدا بودن قدرت آنها را ده برابر افزایش میدهد و در آیه ۶۶ تاکید که به خاطر ضعفی که در آنها به وجود آمده قدرت جمع آنها بیشتر از قدرت یکایک آن هاست ولیکن به مانند قدرتی که در آیه ۶۵ به آنها میداد نمیباشد.
از این آیات اینگونه استنباط میشود که اولا در کار خیر باید یکدیگر را کمک کنیم و به عبارتی هم پیمان شویم. ثانیاً این کار جمعی و گروهی که مبنای آن خدا میباشد موجب امداد الهی و افزایش ظرفیت ما حداقل تا ده برابر میشود؛ که ضعف و قوت ایمان ما در این مهم نقش اساسی دارد. شاید اینطور هم بتوان نتیجه گرفت که یک انسان شصت ساله اگر در طول عمرش با جمعی برای خدا و در راه خدا تلاش و همکاری کند، برابری مینماید با همان انسان که به صورت فردی کار کرده و ششصد سال یعنی ده برابر عمر داشته است.
براساس سه گونه پیش گفت ضرورت کار جمعی و گروهی و به عبارت امروزیتر کار تشکیلاتی برای یک انسان معتقد کمال گرا ضرورتی انکار ناپذیر است.
ذکر این نکته به صورت خلاصه ضروری است که در تقسیم بندی ما دو نوع تشکل وجود دارد. اولین آن، تشکل خدایی است که هدفش رساندن اعضا خود به مقام قرب الهی و خدمت به نظام اسلامی بوده و نوع دوم تشکل غیر خدایی است که برخلاف نوع اول عمل میکند. حتی ممکن است تشکل خدایی نیز به خاطر برخی غفلتها در طی فعالیت و مرور زمان به تشکل نوع دوم تبدیل گردد. اما یک سئوال اساسی که مطرح میشود این است که ثمره این کار تشکیلاتی چیست و ما چگونه باید عمل کنیم که به سرنوشت برخی گروهها و جمعها که اول با انگیزه خدایی راه اندازی شدند ولیکن در ادمه راه به این مهم نائل نشدند، دچار نشویم.
پاسخ این سئوال بر اساس باورهای دینی ما مشخص است، به نظر میرسد کار تشکیلاتی حداقل در دو ساحت میتواند فایده داشته باشد یک ساحت فردی و دوم ساحت اجتماعی. در ساحت اول ثمره این کار باید ارتقای تقوی و خداخواهی در فرد باشد؛ یعنی اینکه فرد باید تشکل را ابزاری برای خودسازی و در مسیر قرب الهی قرار گرفتن و حرکت صعودی در این مسیر بداند. در ساحت دوم که ساحت اجتماعی است، نیز باید این تشکل یا گروه در خدمت نظام اسلامی و بر پادارنده و حافظ و پاسدار ارزشهای الهی باشد.
خداوند در آیه ۴۶ سوره سبا میفرماید: قُلْ إِنَّمَا أَعِظُکُم بِوَاحِدَهٍ أَن تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَفُرَادَى ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا مَا بِصَاحِبِکُم مِّن جِنَّهٍ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِیرٌ لَّکُم بَیْنَ یَدَیْ عَذَابٍ شَدِیدٍ . ابوحمزه ثمالی میفرماید از امام باقر علیه السلام پرسیدم منظور از «واحده» در این آیه شریفه چیست؟ حضرت فرمودند: یعنی برای تحقق ولایت امیرالمومنین و امام زمانتان در جان و جامعه خودتون قیام کنید. اول در خودتون بعد در جامعه. که بدون این ولایت هر قیامی بیمعناست.
براساس این آیه این چنین برداشت میشود که تشکل باید یاریگر امام زمان خویش باشد. در واقع تشکلی و گروهی میتواند به این مرتبه والا و مقدس از ساحت دوم و ساحت اجتماعی آن برسد که بتواند در درون خود به طرازی قابل قبول از تقوی رسیده باشد و اعضای آن در مسیر تقوی حرکت کرده و استمرار داشته باشند. البته در مورد کار تشکیلاتی مقام معظم رهبری و شهید مظلوم بهشتی فرمایشات بسیار دقیق و عمیقی دارند که همه دانشجویان را به مطالعه آنها توصیه میکنم.
اگر بخواهم در دو جمله عرایضم را تجمیع کنم، باید اینگونه عرض کنم که: مهمترین ماموریت درونی یک تشکل خدایی خودسازی و ارتقای مراتب آن در بین اعضای خود، یعنی تمرین مداوم تقوی بوده و مهمترین ماموریت برونی آن اقامه امر ولی است. البته در بحث تشکل و کار جمعی و معیارهای حاکم بر هر تشکل، همچنین تقسیم بندی تشکلها و مهمترین اولویتها در کار تشکیلاتی و نحوه ارتباطات و برنامهریزی و اهمیت مطالعه و نقش آن در جلوگیری از انحراف اعضا و نسبت تشکلها با جریانها و گروههای سیاسی… بحثهای مفصلی وجود دارد که انشاءلله در فرصتهای بعدی به شرط حیات ارائه خواهد شد.
*عضو موسس و دبیر اسبق تشکیلات اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان مستقل