«جهادگر بلند شو! برادر بلند شو! باید بیدار باشی؛ دیگر صبح شده است»
این صدای مسئول اردو است که هر صبحگاه به گوش میرسد و جهادگران را به جهاد فرا میخواند؛ جهادی از جنس مبارزه با محرومیت.
برادر بیدار شو که بیدارشدنت همه را از خواب غفلت بیدار میکند !
با تنی خسته اما روحی پرامید برمیخیزد، در حیاط اسکانش شروع به دویدن میکند… یک دووو… یک دووو… شاید تمرین سربازی میکند، شاید هم تمرین بیداری…
هستند در بینشان کسانی که مخالفت میکنند و خواب خود را ادامه میدهند اما با دیدن فعالیت جهادگران، آنها هم بیدار شده، به صف جهاد میپیوندند
گاهی اوقات جسم همراهی نمیکند ولی این روح بزرگ جهادگران است که جسم را بیدار میکند. بعد از یک شب سرد که بدون پتو گذرانده، بلند میشود و صبحانهای که شامل یک چای آب زیپو و یک تکه پنیر که به ماست میماند و نه پنیر، را نوشجان میکند و شکر خدا میکند
اینان که امروز چای بیرنگ و مات را غنیمت میدانند، همانانی اند که شاید در شهرشان و در آغوش خانوادهشان صبحانهی بدون آب پرتقالشان! ترک نمیشود اما چه شده است که ایجا چای با پنیر ماسیده میخورد و خدا را شاکر است…
مومن در هیچ چارچوبی نمیگنجد…
دستکش را دست میکند، دستمال را به سر میبندد و بیل را در دست میگیرد
هیبت او چنان مینماید که گویی آمادهی جهاد است. با زرهی پولادین و شمشیری در دست! گویا آتش را در اختیار خود دارد؛ آتش انگیزه، آتش شور و آمادگی برای نبرد… چه نبردی؟ نبرد با محرومیت. به او لقب آتشبهاختیار میدهند. آتشی که بر سر محرومیت، فقر و گرسنگی میریزد و آنها را میسوزاند و خشک میکند… مومن در هیچ چارچوبی نمیگنجد
هنگامهی ظهر دست از کار میکشد، با تنی خسته و چهرهای خندان به نماز رفته و صورتش را شسته و آمادهی ناهار میشود؛ بوقلمونی که مادر با دلسوزی برای فرزندش طبخ کرده، از راه میرسد
بوقلمونی با طعم کنسرو تن ماهی که بهدلیل جلوگیری از اسراف دونفریکی میخورند! مومن در هیچ چارچوبی نمیگنجد
او به قرص نان قانع است، چون میبیند در روستایی که او جهاد میکند، مردم همین یک قرص نان را هم ندارند. او میداند که کجا و برای چه آمده
مسئولان سلامت که به بازدید مردم در خانههاشان میروند، خبر از فقر عظیمی میدهند!
دیدهاند که در خانههایی بیمارانی هستند که حتی یک داروی ساده هم ندارند تا علاج کار خود کنند. گاهی حتی از یک بیماری ساده فوت میکنند
چه شده که ما شهرنشینان برای مرگ یک گربه در خیابان کمپین بهراه میاندازیم و اعتراض میکنیم ولی برای مرگ یک انسان اینقدر بیتفاوتیم. شاید انسانیتمان نم کشیده و بخاری ندارد!
آتشبهاختیاران از شهرهای دور و نزدیک در اینجا گرد آمدهاند تا صفوف نبرد را تشکیل دهند و به جنگ فقر و تبعیض بروند.
مومن در هیچ چارچوبی نمیگنجد
مهدی کلانتری دبیر دانشکده فنی انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه شاهد