میخواستم اندر حکایت حال و هوای این روزهای شهرها و شروع تبلیغات شورای شهر، البته همچون ادعای جالب تعصب گرایان جناحی یعنی با نگاهی فرا جناحی! مطلب طنزی بنویسم که فی الواقع اثرگذار باشد و حوصله خوانندگان ته نکشد.
اما چه کنیم که بامزه تعریف کردن چیزهای بیمزه از اتفاقات شگفت این روزها و تبلیغات مُضحک و….به مثابه خرمنی است که هر فردی را یارای کوبیدنش نیست.
حال که از صفهای طولانی “من چیم از فلانی کمتره” در ثبت نام کاندیدا شدن به اینجا رسیدهایم….
به جایی که باید سطح شعور انتخابت را در حد آهنگهای پخش شده در ستاد بزرگواران پایین بیاوری و ببینی با کدامشان بیشتر حال میکنی… البته حق میدهم؛ انتخاب بین عقیلی و همایون و اخشابی کمی زمانبر و سخت است!! آن هم وقتی که در فواصل مکانی کم پِلِی میشوند!
به جایی میرسی که دوست داری قبل از رای دادن به کاندیداها ازشان بپرسی عکس آتلیهای vip شان را چه کسی گرفته؟
به جایی که دیگر حوصله نکنی بر ارتباط بیربط اسم ائتلافها با اشخاص موجود در آنها لبخند بر لب آوری.
جایی که به مضرب ثانیه نوشیدن شربت پرتقالی، رای تو خریده شده و خوشبختانه جنس فروخته شده پس گرفته نمیشود!
جایی که باید موضع استراتژیک تجاهل را پیش بگیری در مقابل عالمانی که به جای ارائه برنامه و طرح برای شهر، همچنان در حال کانال و گروه زدن با ممبرهای حداقل هزارتایی هستند.
جالب تر اینکه در جایی دیگر شعارهای فضاییشان چشم و دل را بسته. که برادر من ما اینقدر هم راضی به زحمت شما نیستیم و این برنامهای که شما میگویید از وظایف اساسنامهای شما هم فراتر است آخر!
خلاصه چشم خبرگزاریها را هم درآوردند و از تسلیت فوت ابوالسعید ابوالخیر هم غفلت نمیکنند.
جایی که رنگ زمینه ستادشان را با کاندیدای ریاست جمهوری مورد علاقهشان سِت میکنند که سبد رای مشترک مردمانِ چشم انتظارِ وعده را از دست ندهند.
جایی که میدان دادن به جوانان را نهایتاً تا رسیدن بزرگواران به پلههای شهرداری میبینی.
به قداست نگاههای خیره شده به این سطور…
اینجا، جایی است که شایسته سالاری حتی در نگاه همین کاندیدا هم پیدا نمیشود
و در نهایت… به جایی میرسی که در بین جماعت متمدنِ جامعه مدنی دانای آکنده از فرهنگِ شهرنشینیای که کرامت انسانی از آنها میتراود، غبطه دوران غارنشینی را میخوری.
آیا این نشانهها کافی نیست برای “نه” گفتن به ائتلافهای پوچ گرایانه و قبیله مآبانه و تازیدن سوی شایسته سالاری واقعی؟ سوی افرادی که شناخت حداقلی نسبت به امتیازات و ضعفهای شهر دارند و تخصص و دغدغه رفع آنها را دارند؟ یا باز هم…
سارا آفاق پور دبیراموزش انجمن اسلامی دانشگاه مازندران