طبق آمار رسمی دولت، متوسط هزینه کل ماهیانه یک خانوار شهری در سال ۹۵، ۲،۳۷۳،۰۰۰ تومان بوده است. حال کارگر سادهای که اگر مطابق کف قانون کار حقوق بگیرد حدود ۹۳۰،۰۰۰ تومان حقوق در ماه درآمد دارد پس چگونه میتواند از پس هزینه متوسط بیش از ۲میلیونی زندگی در شهر بربیاید؟ حتی اگر ۲ نفر در خانواده کار بیابند، جمع درآمدشان کمتر از متوسط هزینه شهریست! آن کس که نان شب ندارد و مقابل همسر و فرزندش سرش را نمیتواند بالا بگیرد و در طی روز مجبور است ۲شیفت یا ۳شیفت کار کند تا بلکه در مرز خط فقر باقی بمانند معلوم است از یک جایی میبُرد! معلوم است اعتراض میکند! اگر نکند خطا کرده! ولی وقتی انقلابیهای ما برخلاف تاکیدات حضرت آقا صدای آنها را نشوند؛ سخن حق و درد دل آن مستضعف در صداوسیما، تریبون مجلس، رسانهها و حتی نماز جمعه ضریبی پیدا نمیکند و بحثهای سیاسی و گیسوگیس کشی جناحها اولویت مییابد و تریبون اعتراض مردم به سیاستهای سرمایهسالارانه دست ضدانقلاب و BBC و انقلابینما ها و… میافتد و اعتراضها را به سطح شهرها میرسانند و آن وسط هم عدهای نفوذیِ دشمن با شعارهای ضد ساختاری، سعی میکنند فضا را به جهت مدنظر خود هدایت کنند. این خطا از مردم نیست!
مردم نجیب و شریف با سیلی به صورت خود و شیفت اضافه و قناعت شکاف ۱،۴۰۰،۰۰۰ تومانی بین درآمد و مخارج زندگی متوسط را تامین میکنند اما وقتی بطور مداوم وعده دروغ میبینند چه کنند؟ یادشان هست روحانی گفته بود “دولت تدبیر و امید به دنبال این است که آنچنان مردم را از درآمد سرشار کنند که اصلاً به یارانه ۴۵ هزار تومانی نیازی نداشته باشند. باید کار را به جایی برسانیم که به جای اینکه مردم دستشان را به سوی دولت دراز کند، دولت دستش را به سوی مردم دراز کند.” اما در عمل متوجهند که چشم طمع دولت و مجلس به ۴۵،۰۰۰ تومان یارانه ناچیزشان است! میبینند دولت با افزایش قیمت برق و آب و گاز و بنزین و مالیات و هرچیز دیگری که بتواند دستش جلوی مردم مستضعف دراز است! اما باز این مسائل هم آنها را به کف میدان اعتراض نیاورده بلکه تبعیض و بی عدالتیست که صبرشان را لبریز کرده! مشاهده میکنند که حقوق نجومی که شاید میزان یک ماه آن از ارزش مادی کل زندگی آنها بیشتر باشد به عدهای پرداخت میشود و بعد از اعتراض مردم و رهبری درنهایت برخورد خاصی نمیشود! و مدیر نجومیبگیر نهایتا از نهادی به نهاد دیگر میرود! میبینند از بودجه فرهنگی بیتالمال، پول کلانی به هنرمندنماها داده میشود که هزینه میلیونی برای خوراک و قبر حیوان خانگیشان کنند! میشنوند مسوولینی که از تهران فقط منطقه یکش را میشناسند و املاک نجومی هم هدیه میگیرند، میبینند گوشت لاکچری یک میلیون تومانی و هویج وارداتی ۹۰،۰۰۰ به بازار آمده و مشتری هم دارد، میبینند به زلزله زده ها از سر منت اندک مبلغی میدهند که جمعش هم به اندازه بخشی از هزینه ساخت کاخی که به اسم امام مظلوم مستضعفین(ره) ساختهاند هم نمیشود، متوجهند که آقای نماینده که ۵-۶ برابر او حقوق میگیرد دوقورت ونیمش باقیست که چرا حقوقش کمتر از دوران استادی دانشگاهش است که میخورده و میخوابیده و ۸ میلیون میگرفته!
بعد نگاهی به خود میکنند که گوشت که هیچ، تخم مرغ هم دارد برایش آرزو میشود! با مدرک فوق یا دکتری شغل ندارد و با بنزین ۱۵۰۰ تومانی دیگر مسافرکشی هم نمیتواند بکند! نگاه میکند قانون اساسی که پدر و مادرش به آن رای دادند تاکید کرده، آموزشوپرورش برای همه رایگان باشد، اصل ۲۹ گفته “برخورداری از تأمین اجتماعی از نظر بازنشستگی، بیکاری، پیری، ازکارافتادگی، بیسرپرستی، درراهماندگی، حوادث و سوانح، نیاز به خدمات بهداشتیدرمانی و مراقبتهای پزشکی به صورت بیمه و غیره، حقی است همگانی” که دولت باید تامین کند، اما فقط شعار میبیند چراکه طبق آمار رسمی، هزینه درمان در سبد خانوار ایرانی بطور متوسط حدود ۲۴۷،۰۰۰ تومان است! میداند اصل ۳۱، مسکنِ متناسب با نیاز را حق هر فرد و خانواده ایرانی دانسته ولی رییس دولت میگوید دولت وظیفهای ندارد و مردم، خود خانه بسازند! و طرح بزرگی چون مسکن مهر توسط لیبرالها مزخرف خوانده میشود! آمار دولت میگوید بیش از ۲،۵۰۰،۰۰۰ واحد خالی از سکنه در کشور داریم و بیش از ۲،۰۰۰،۰۰۰ واحدی که خانه دوم یک خانوار است! یعنی مسکن لازم برای ۴،۵۰۰،۰۰۰ خانوار که میشود برای حدود ۱۸،۰۰۰،۰۰۰ نفر! اعلام شده بین ۲۰ تا ۳۰ درصد مردم (حدود ۲۰میلیون) اجارهنشین هستند و باز طبق آمار رسمی، هزینه متوسط مسکن برای هر خانوار ۸۰۹،۰۰۰ تومان است ولی کارگزارانی ها و تکنوکرات ها حتی از کدخداهای غربیشان تقلید نمیکنند که با وضع قانون و مالیات سنگین مانع وجود خانههای خالی شوند و لااقل هزینه اجاره کاهش یابد!
انقلابیها باید خیلی سریع و صریح خواستههای مردم را دست بگیرند و به مطالبه عمومی از تریبونهای باقیمانده انقلابی بدل کنند چرا که امیدی به رسانه میلی و امثالهم نیست. باید از نهادهای انقلابی کمک بیشتر گرفت، اگر میخواهیم این خواستهای بهحق مردم عامل انقلابی نمایی برخی نشود باید از شورای نگهبان انقلابی و دستگاه قضایی مومن کشور مطالبه کنیم که با انقلابی گری مانع تایید قوانین ظالمانه و ناعادلانه در برنامه بودجه و مصوبات اقتصادی شوند و مدیران فاسد و ناباور به انقلاب از چشمان تیزبین قضات عادل و مطمئن در امان نباشند تا با پاداش خداوند متعال و بدست مدیران زحمتکش پاکدست این گرانی و تورم و رکودی که مردم گرفتارش هستند رفع شود.
مطابق آمار رسمی، در سال ۹۵
هزینه کل خالص متوسط سالانه یک خانوار ایرانی ۲۸،۴۸۲،۰۰۰ است که هزینه خوراکی و دخانی آن ۶،۶۶۳،۶۰۰ و هزینه غیرخوراکی ۲۱،۸۱۸،۵۰۰ میباشد که با تبدیل واحد آن به ماه ، هزینه کل متوسط ماهیانه ۲،۳۷۳،۰۰۰ بوده که از آن ۵۵۳،۰۰۰ مربوط به خوراک و ۱،۸۱۸،۰۰۰ مربوط به غیرخوارکی هست، طبق آمار دیگر نسبت هزینه های اصلی غیر خوارکی شامل ۴۴،۵ درصد مسکن، ۱۵،۴ درصد حملونقل و ارتباطات و ۱۳،۶ درصد بهداشت و درمان بوده است( بقیه موارد در عکس قابل مشاهده است) که ارزش ریالی آن معادل ۸۰۹،۰۰۰ تومان ماهیانه برای مسکن، ۲۸۰،۰۰۰ تومان برای حملونقل و ارتباطات و ۲۴۷،۰۰۰ تومان برای درمان میباشد.
امید نیکو_ دبیر سابق انجمن اسلامی دانشجویان مستقل دانشگاه علوم پزشکی شیراز